آقای سه نقطه

نظرات گرانبهای یک سه نقطه ای متفکر


Number 225

از یه جایی به بعد دیگه هیچی دست خودت نیست و این شرایط هست که تو رو میکشونه اینور اونور و باعث میشه کاری رو انجام بدی که علیرغم میل باطنی ت حاضر نبودی هیچوقت انجامش بدی

این روزا فقط منتظر یه پالس مثبتم تا تمام تلاشم رو برای بهتر شدن شرایط به کار بگیرم

فقط یک پالس مثبت 


Number 224

منصفانه تر میشد اگر میتونستیم بعضی ها رو دورترین نزدیک خودمون خطاب نکنیم

نزدیک این نیست که هر لحظه کنارمون باشن

دور یعنی اینکه نتونی حرفات رو بی پرده بهش بگی، احساساتت رو بیان کنی و همیشه ترس داشته باشی که آینده ت مبهم و نامشخصه

بلاتکلیفی بدترین حس دنیاست


Number 223

همه چی از بین میره

آدما، درختا، ساختمونا، ماشینا و کلی چیزای دیگه 

این وسط فقط لحظات زندگی شده‌مونه که از بین نمیره و تا ابد باهامونه

یه وقتایی دچار یاس و ناامیدی میشی، یه وقتایی دچار افسردگی میشی، یه وقتایی دلت میخواد بزنی به کوه و جاده و دشت، همینطوری بری بری بری 

اما

در همه ی این زمانا فقط یادآوری خاطرات خوب گذشته و لحظات زندگی شده ست که میتونه بِکِشتت بیرون از این ورطه ی هولناک


number 222

یاد گرفتن آدما خیلی ساده ست

مثلا برام کفش هات رو در بیار و پاهاتو بزار روی داشبورد ماشین
صدات رو نازک کن
با چشمات کمی خیره نگاهم کن
به جای عزیزم و جان گفتن منو با فامیلیم صدا کن
موزیک ها رو با صدای بلند همخوانی کن
دستم رو محکم بگیر

با من فقط به سادگی رفتار کن، همین


Number 221

هیچوقت فکرشو نمیکردم یه نفر بیاد تو زندگیم همه ی معادلات رو بهم بریزه

وقتی باهاشم دنیا برام بشه دیدن خنده هاش

وقتی باهام نیست دلتنگی عالم بیام سراغم

ولی خب ...

۱ ۲ ۳ . . . ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ . . . ۳۲ ۳۳ ۳۴