آقای سه نقطه

نظرات گرانبهای یک سه نقطه ای متفکر


number 245

حدودا نیم ساعت دیگه وارد فصل پاییز میشیم
هیچوقت پاییز رو دوست نداشتم، خزان، سراسر زردی و پژمردگی و فقط یکسال پاییزش برام قشنگ بود و باقی پاییزها همیشه همراه با کلافگی، سردرگمی و حس نامفهوم دلتنگی بوده
یه حالت قبل از مردن رو بهم القا میکنه، اون لحظه ای که میدونی دیگه همه چی تمومه
----------------

number 244

امشب یه نگاهی به گذشته کردم؛ به روزهای رفته، حرف های گفته و به کارهای کرده
متاسفانه تبعات تصمیمات لحظه ای در زندگی مون اینقدر گاهی سنگینه که میتونی به واقع اسمشو بزاری ورطه ی هولناک و یه راست بیافتی توش



number 243

خب بالاخره از سفر کربلا برگشتیم.
این سفر تجربه ی خیلی خوبی بود برام و از شروع حرکت تا برگشتش رو با جزئیات براتون اینجا میگم.
خب، ما 4 تا ماشین بودیم ( خانواده خودم، دو تا خاله م و داییم )
از اینجا که حرکت کردیم، شب اول رو تو شهر سمنان سوئیت گرفتیم و روز بعد رفتیم که برسیم به مرز مهران و برخلاف اون چیزی که توی رسانه ها منتشر میشد مرز خلوت بود ( البته ماشین های خیلی زیادی پارک شده بود و مشخص بود بقیه روزهای قبل اومدن و احتمالا روزهای آینده برمیگشتن )
چون ظهر رسیده بودیم مهران، یه اتاق گرفتیم و چند ساعتی رو استراحت کردیم و ماشین رو هم همون کنار خونه تو یه پارکینگ گذاشتیم ( شبی 70 تومن برای هر ماشین ) و با اتوبوس به سمت مرز حرکت کردیم ( 20 هزار تومن به ازای هر نفر )
وقتی رسیدیم مرز، تقریبا گیت ها خلوت بود و اصلا معطل نشدیم ولی گرمای هوا واقعا اذیت کننده بود.

از مرز که رد شدیم و وارد عراق شدیم قشنگ میشد فرق بهشت و جهنم رو حس کرد چون بطری های آب معدنی هر جا ریخته شده بود و اصلا به این مسئله رسیدگی نمیشد برخلاف ایران که وضع بهداشت محیطی واقعا عالی بود.
همونجا از لب مرز یه ون اجاره کردیم با قیمت نفری 13 دینار که میشد تقریبا 450 هزار تومن و رفتیم به سمت نجف
بین راه جاده ها رو با کیسه های خاک سرعت گیر درست کرده بودن و هر موکبی که میرسیدیم عراقی ها جلوی ون رو میگرفتن و اصرار میکردن که مهمون موکب شون باشیم. ( راننده چون آشنا بود با موکب ها فقط موکب هایی نگه می داشت که از کیفیت غذا یا پذیرایی شون مطمئن بود و بین راه اجازه داد با بلوتوث گوشیم توی ون نوحه پخش کنم ( یکی از نوحه ها به زبان عربی بود و خوشش اومده بود و میگفت دوباره پخش کن )
وقتی رسیدیم نجف رفتیم مسجد امام علی و شب رو اونجا موندیم ( واقعا شلوغ بود و به زور تونستیم یه جا واسه خوابیدن پیدا کنیم.
صبح زود که بیدار شدیم اول رفتیم حرم امام علی ولی اینقدر شلوغ بود که به زور تونستیم تو یکی از صحن ها برای چند دقیقه ای وایسیم و بعدش مجبور شدیم همراه با خیل جمعیت از صحن حرم بیرون بریم و حتی نشد ضریح رو هم ببینیم.
بعدش رفتیم قبرستان وادی السلام و حرکت مون رو شروع کردیم برای پیاده روی
یکمی که پیاده رفتیم متوجه شدیم اصلا عمودها از اینجا شروع نمیشه و حدودا 10-12 کیلومتر جلوتر تازه میرسیم به عمود شماره 1، به همین خاطر یه موتور سه چرخه کرایه کردیم ( با قیمت نفری 1 دینار ) و خودمون رو رسوندیم به اولین عمود
همونجا داخل یه موکب ایرانی که فکر کنم برای آزادشهر بود استراحت کردیم تا نزدیک غروب و دوباره پیاده روی مون رو تا حدود عمود 150 ادامه دادیم.
همینطور پیاده روی مون رو یا شب ها، یا صبح های زود انجام میدادیم و در طول روز داخل موکب ها استراحت می کردیم.
البته موکب های ایرانی تعدادشون خیلی کم بود و اکثرا موکب های عراقی بودن
پذیرایی ها عموما شامل این موارد بود ( صبح ها: تخم مرغ و فلافل و نون پنیر | ظهر و شب: کباب ترکی، کوبیده، فلافل، چلوی عراقی | چای و شربت و آب معدنی هم همیشه به وفور بودش )
با توجه به اینکه هوا واقعا گرم بود اکثرا همه روزها استراحت میکردن و با غروب آفتاب پیاده روی رو شروع میکردن و همین باعث میشد مسیرهای پیاده روی واقعا شلوغ باشه و خیلی اوقات حتی جمعیت قفل میشد و هر عمود رو توی چند دقیقه طی می کردیم
ما حدودا 700 تا عمود رو پیاده رفتیم و بعدش یه ون گرفتیم به سمت کربلا ( با هزینه ی نفری 3 دینار )
وقتی رسیدیم کربلا موکب های ایرانی تعدادشون زیاد شد و دیگه اصلا حس نمیکردی توی کشور عراقی و تقریبا همه ایرانی صحبت می کردن :دی
تو کربلا رفتیم حرم حضرت ابوالفضل و امام حسین و بین الحرمین ( البته حتی نتونستیم وارد حرم هم بشیم اینقدر که جمعیت زیاد بود ).
من برای هر کسی که میشناختم و میدونستم نیومده کربلا دو رکعت نماز خوندم و به نیتش ده تا عمود رو پیاده رفتم.
دوباره همون شب ساعت 1 یه ماشین گرفتیم و اومدیم مهران که البته اینقدر جمعیتی که میخواستن برگردن زیاد بود که ون، اتوبوس یا سواری پیدا نمیشد و ما با یه مینی بوس ( با هزینه ی نفری 20 دینار ) برگشتیم مرز که خب صبح زود رسیدیم به مرز
برخلاف مسیر رفت، مسیر برگشت مرز شلوغ بود و یه مدتی برای عبور از گیت ها تو صف موندیم.
دوباره نفری 20 هزار تومن دادیم و با اتوبوس های ایران اومدیم داخل شهر مهران
تو مهران نتونستیم خونه یا سوئیت پیدا کنیم و رفتیم یه مدرسه تا هم کمی استراحت کنیم و هم دوش بگیریم
از مهران حرکت کردیم اومدیم همدان ( رفتیم غار علیصدر )، بعدش اومدیم رفتیم قم زیارت، از اونجام رفتیم مسیر شمال :دی و اومدیم خونه
ان شالله برای سفر ترکیه که 2 روز دیگه میریم هم می نویسم
------------------------
پ ن:
- تو کشور عراق فکر کنم کلا شهرداری و وزارت بهداشت و اینا ندارن
- راهنمایی و رانندگی هم ندارن ( کلا هیچ تابلویی رو تو خیابون و جاده هاشون نمیبینی )
- وضعیت خونه ها، هتل ها، خیابون ها و فضای سبز و ... اصلا قابل مقایسه با ایران نیست
- جمعیتی که پیاده روی اربعین رو شرکت میکنند واقعا زیاده ( از کشورهای مختلف هم هستن؛ ایران، ترکیه، هند و ... )
- وقتی به این فکر میکنم که چطوری این جمعیت هندل میشه مغزم هنگ میکنه ( از نظر پذیرایی، استراحت و ... )
- نسبت تعداد موکب های عراقی به ایرانی چیزی در حدود 100 به 1 هست
- اون کسی که همه ی عمودها رو پیاده طی میکنه، الحق و الانصاف باید بهش مدال المپیک بدن، برای من به شخصه طی کردن نصف مسیر واقعاااااااا سخت بود.
-----------------------
عکس بین الحرمین
عکس غار علیصدر
ویدیوی حرم حضرت ابوالفضل
ویدیوی موکب بین مسیر
عکس قبرستان وادی السلام
عکس حرم امام علی
عکس حرم حضرت معصومه


number 242

یکی از اتفاقاتی که در سال جدید برام افتاد دور شدن از همه به خصوص خانواده بود و این اسکرین شات تنها ارتباطم با پدرم در سه ماه گذشته


number 241

اعتبار گواهینامه م حدودا 3 ماه پیش تموم شده بوده و امروز برای تمدیدش رفتم
قبلا توی گواهینامه م تیک رانندگی با عینک خورده بود، با اینکه یکی از چشم هام ضعیف تر از قبل شده اما امروز همون تیک هم از روی گواهینامه م برداشته شد :دی
امروز گذرنامه م رسید و اول میریم پیاده روی اربعین، بعدش هنوز برنگشتیم راهی ترکیه میشیم.
به قول داداشم اول ثواب میکنیم، بعدش کباب :دی

۱ ۲ ۳ ۴ . . . ۳۲ ۳۳ ۳۴