چهارشنبه ۲۱ ارديبهشت ۰۱
دوست داشتن کسی به معنای واقعی فقط یه بار اتفاق میافته
یکی از سخت ترین کارهام اثبات این دوست داشتنه و ممکنه حتی رنگ و بویی غیرواقعی به خودش بگیره
مثل الان که هر چی بهش میگم دوست دارم ولی باورش سخته براش
نظرات گرانبهای یک سه نقطه ای متفکر
دوست داشتن کسی به معنای واقعی فقط یه بار اتفاق میافته
یکی از سخت ترین کارهام اثبات این دوست داشتنه و ممکنه حتی رنگ و بویی غیرواقعی به خودش بگیره
مثل الان که هر چی بهش میگم دوست دارم ولی باورش سخته براش
متاسفانه حس میکنم از زندگی جا موندم و اون ازم جلو زده، هر چقدر تلاش میکنم بهش برسم فایده ای نداره.
از طرفی هم احساس میکنم دچار افسردگی شدم
گاهی یه سری اتفاقات پشت سر هم برات میافته که میگی بدتر از این هم میشه؟ و در کمال ناباوری میبینی میشه
اونجاست که هر ثانیه سال ها میگذره و خیلی خیلی زود پیر میشی، حتی در اوج جوانی
خب خداروشکر تونستیم خانوادگی کرونا رو شکست بدیم
در این مدت تجربه های خاصی داشتیم که گفتن ش به نظرم خالی از لطف نیست.
شروع علائم با تب شدید و مداوم بود، بقیه ی اعضای خانواده تب نداشتند و فقط سرفه و بیحالی شدید و در ادامه درگیری ریه داشتند.
من تقریبا 8 روز بعد از اینکه واکسن تزریق کردم علائمم شروع شد و یک نفر دیگه از اعضای خانواده که جدا زندگی می کردند هم دقیقا بعد از گذشت این مدت زمان دچار بیماری شد اما خیلی های دیگه رو میشناسم که بعد از تزریق واکسن مبتلا نشدند.
من به شخصه بعد از اینکه نتیجه ی تست مثبت شد دو بار به دکتر مراجعه کردم و یکبار همون نسخه ی پست قبلی بود و یکبار هم وقتی سرفه هام زیاد شده بود، اما خانواده م به دلیل ترس و اضطرابی که داشتند چندین بار مراجعه کردند.
یکی از دکترها که خیلی ادعا دارن فقط دارو به خانواده م تحمیل کرد که تمامی داروهاش آزاد بودن و هزینه ی خیلی زیاد از 500 هزار تومن تا 900 تومن رو بهمون تحمیل کرد که البته الان 90% ش هم استفاده نشده توی خونه ست.
مادرم درگیری ریه ش بیشتر شد و بعد از سی تی اسکن دکتر پیشنهاد کرد بستری بشه اما به دلیل وخامت حال مریض های بستری شده مخالفت کردیم و فقط نسخه نوشت که رمدسیویر و دگزامتازون هر روز به مدت 5 روز تزریق بشه.
بعدش حال من و بقیه ی اعضای خانواده هم بد شد که همه مون همین نسخه رو دریافت کردیم که من و پدرم سه روز فقط تزریق کردیم ولی مادرم هر 5 دوز رو دریافت کرد.
رمدسیویر مثل آب روی آتیش بود و علائم تا حد زیادی کاهش داد ولی یکسری عوارض داشت. مثلا برای من و پدرم یبوست شدید و برای مادرم سرگیجه های شدید رو به ارمغان آورد.
مادرم به دلیل اینکه سرگیجه هاش شدید شده بود در بیمارستان بستری کردیم و اونجا هم دکتر گفت چون سرم زیاد زدی پتاسیم بدنت کم شده و باید گوجه و موز بخوری و بعد از چند روزی که در منزل بود و قرص بتاهیستین هم مصرف میکرد سرگیجه ها باهاش بودن که بعدش یکی از فامیل ها که پرستار هستن یه آمپول خاصی ( فکر کنم اسکازین بود ) رو تزریق کردن که به کل سرگیجه ها تموم شد.
در این مدت تغذیه خیلی تاثیر داشت. مثلا یه آبمیوه هایی هست به اسم مجتبی که ما در این مدت تقریبا 15 روزه حدود 50- 60 تا بطری 1 لیتری ش رو مصرف کردیم. سوپ جو و مرغ خیلی خیلی تاثیر داشت و تقریبا هر شب خونه مون سوپ داشتیم ( گاهی فامیل درست میکردن و برامون میاوردن ). سبزی تازه رو فراموش نکنید و اگر در توان تون بود جگر بخرید و کبابی بخورید چون ما هر بار که جگر میخوردیم دقیقا حس می کردیم که حالمون داره بهتر میشه.
میوه رو هم حتما در برنامه تون باشه، ما دو بار هویج خوردیم ( که حس میکنم تاثیری نداشت ) و چند باری هم شیرموز خوردیم ( که حس میکنم تاثیر داشت )
من خیلی به کرونا اعتقاد نداشتم و تصورم روی سرماخوردگی بود ولی واقعا سخت هست و دعا میکنم هیچ کسی درگیرش نشه.
اگر موردی بود که فراموش کرده بودم خوشحال میشم بگید :)
دیروز بعد از 2 روز تب مداوم رفتم تست کرونا دادم و گفتن جوابش 4 روز دیگه میاد :|
امروز رفتم بخش کرونای یکی از بیمارستان ها و دکتر با دستگاه تست اکسیژن خون گفت حالت خوبه و کد ملی م رو گرفت و برام نسخه پیچید :|
کلا ویزیت 10 ثانیه طول نکشید :|
پ ن : نتیجه ی تست کرونا مثبت شد :(
پ ن 2: متاسفانه امروز تمام اعضای خانواده م کرونا گرفتند :(