پنجشنبه ۸ تیر ۰۲
حدودا 10 دقیقه قبل از اینکه سال تحویل بشه همسرم رو کشیدم کنار و بهش گفتم من یه دروغ بهت گفتم ولی نمیخوام سال جدید رو همراه با یه دروغی که بهت گفتم شروع کنم و میخوام باهات روراست باشم و راستشو بهش گفتم.
سال که تحویل شد قرآن رو باز کردم و چند آیه ازش خوندم و بعدش به خدا گفتم: اگر قرار بود یه روزی از هم جدا باشیم، روزی باشه که من نباشم، چون من تحمل نبودنش رو ندارم. راستش یه جورایی کسی راه و رسم زندگی مشترک رو یادم نداده بود و نگاه من به زندگی و عاشقی یکمی متفاوت تر بود انگار