آقای سه نقطه

نظرات گرانبهای یک سه نقطه ای متفکر


number 229

عشق و خشم های فروخورده

در این مدت تقریبا یه ماهه به خودم قول دادم هر شب حدودا 2 ساعت یه گوشه خلوت کنم و فکر کنم، نه دقیقا به خاطر اینکه مشکلم رو بتونم حل کنم، به خاطر اینکه روی توسعه ی فردی خودم کار کنم و ببینم واقعا گره ی این همه مشکل که مثل یه دُمَل هر بار یه جاش سر باز میکنه چیه؟

اول از همه اینکه وقتی یه نفر رو بیشتر از خودت دوست داری باعث میشه رفتارهایی که باب میلت نیست خیلی اثرات بدی روت بزاره و از درون بهم بریزتت ولی به دلیل علاقه ی زیادی که به طرف مقابل داری سکوت میکنی، گاهی تاییدش میکنی و خیلی اوقات هم خودخوری.

همین میشه که بعد از یه مدت تمام این خشم های فروخورده مثل یک انبار باروت منتظر یه جرقه ست.
حالا چطور میشه از این شلم شورباهایی که پیش میاد جلوگیری کرد؟
به نظرم تخلیه ی کم کم این احساس نارضایتی ها میتونه کمک کننده باشه و البته درک متقابل نسبت به هم که همین اتفاق هم احتمالا داره برای طرف مقابلت میافته و بهتره هر دو کمی نظرات، عقاید، احساسات و هیجانات مون رو تعدیل کنیم.

" این روزا دقیقا حس کسی رو دارم که تو فرودگاه منتظر قطار نشسته "

یک عزیزی در دوران کودکی میگفت هر شب قبل از خواب مدت کوتاهی را به فکر در مورد اتفاقات افتاده برای خودتان سپری کنید تا بتوانید تصمیمات عاقلانه و درستی را در ادامه ی زندگی بگیرید 

فکر میکنم شما هم این روش را در پیش گرفته اید

به هر حال باید یه حسابرسی صورت بگیره از خود شخص
ببینیم با خودمون چند چندیم
چه کارهایی کردیم، درست بوده نبوده، چه کارهایی باید بکنیم، درسته هست یا نیست

دیوووونه ای ازدواج کردی حیف مجردی نیست 😉🙃

واسه مردا همیشه فرصت هست پس بیخیال برو حالشوووو ببر 😉😉

ازدواج یه امر مقدسه و قابل قیاس نیست مجردی و متاهلی

منم دقیقا توی یه همیچن موقعیتی هستم با این تفاوت که طرف من اصلا حرفای منو نمیفهمه بهتر بگم اصلا گوش نمیده اصلا نمیشنوه بنابراین تخلیه برای من جواب نداد

همین گوش ندادن ه هست.
به قول همسرم که به مشاورش گفته بود: نمیدونم چرا ما حرف همدیگه رو نمیفهمیم 

سلام

با دوساعت فکر کلی کار و برنامه ریزی میشه داشت

دوساعت یه دنیاست ...

برای خودسازی دو ساعت در روز زمان کمی هم هست

آخ آخ امان از این انبار باروت...

خواستم باز فاز نصیحت بردارم و شروع کنم به تایپ کردن... که به خودم اومدم و پاکشون کردم. چون شما خودتون تو این زمینه استادین و مطمئنم به بهترین روش همه چیز رو درست میکنین. :)

میدونی این انبار باروت دست خودتم نیست. از علاقه ی زیاده 
یعنی به خودت میگی این حرف رو بهم زد؟ اشکالی نداره دوستش دارم
اون کارو کرد؟ اشکالی نداره دوستش دارم 
همین اشکالی نداره ها جمع میشه جمع میشه یهو میبینی شدی یه آدم که دوستش داری ولی کفه ی اشکال داره ها سنگین تر شده 
اونجاست که میبینی همچنان خیلی دوستش داری ولی کوتاه اومدی همیشه و عنان زندگی از دستت در رفته، پس تلاش میکنی قضیه رو بهبود ببخشی و با اولین مخالفت با عقاید یا نظر یا ... میشی آدم بده ی قصه

دست خود فرد نیست به نظر من

هر زمان تونستید به شکل های مختلف خشم یا عصابنیت خودت رو خالی کن

نباید بگذاری کاسه ی صبر لبریز بشه که نشه کنترل کرد

باید قلق هم رو یاد بگیرید و بعد کم کم زندگی خیلی شیرین میشه خیلی

حواستون به عشق تون باشه و برای اینده تون بجنگید

جنگیدن برای وقتی هست که یه جبهه ای رو به روت باشه 
خشم و عصبانیت معلول شرایط نامساعد هست وگرنه شرایط اگر اوکی باشه خشمی هم نیست. اینکه آدم ها سعی میکنن ازدواج کنن و اسم متاهلی رو یدک بکشن ولی شرایط شون عینا شرایط مجردی باشه کمی آزاردهنده ست.

دوست داشتن زیاد به زندگی قوام میبخشه ولی حرف نزدن پایداری رابطه رو به خطر میندازه.با هم یه گوشه ای قرار بزارید و حرف بزنید رو در رو و مسائل تون رو حل کنید از ریز تا درشتش !
از یک مشاور کمک بگیرید و سعی کنید خانواده ها رو در جریان مشکلات نذارید کمکی دریافت نمی کنید..

مشکلات زندگی همیشگی هستن و هر زمانی ممکنه به وجود بیاد و راه حل هایی که ما پیدا می کنیم برای حل شون هم ساده نیستن گاهی زور گاهی مهربانی گاهی نادیده گرفتن و گاهی عشق بخشیدن میتونه کمک کنه ولی واکنش نادرست به اتفاقات میتونه سنگ بنای اوضای بدتر باشه و رابطه رو به خطر بندازه

 

دیگه کار از مشاوره رفتن و صحبت کردن و این حرفا گذشته 
ایشون تصمیم شون برای جدایی جدی هست، خداروشکر :)

این که برای این موضوع دنبال راه حلی و به یه مواردی هم رسیدی خودش نشانه خیلی خوبیه :)

دیگه باید از یه جایی شروع کرد، هر چند دیر

حرف نزدن بخاطر اینکه اون شخص رو دوست داریم بزرگترین خیانت به خودمون و اون شخص و عشقمونه... من خودمم بلد نبودم حرف بزنم ولی یار یادم داد که میشه اگه دلخوری و ناراحتی وجود داره یا رفتاری هست که دوست ندارم جای اینکه سکوت کنم و بذارم کاه تبدیل به کوه شه،‌ میتونم توی اولین فرصتی که آروم شدم و افسار احساساتم دستمه درباره‌اش حرف بزنم. برای اینم که تا وقتی آروم شم اذیت نشم... فقط بهش میگم ببین من از یه چیزی ناراحتم ولی توانشو ندارم الان حرف بزنیم ولی خب اگه خودم باز خواستم سکوت کنم تو وقتی دیدی آروم شدم بیا حرف بزنیم، شمام شاید بد نباشه یه قرار اینجوری بذارید

کار ما از صحبت کردن و قرار گذاشتن و اینا گذشته 
ولی خب برای آینده این نوع نگاه تون رو سعی میکنم در نظر بگیرم

برای عشق تون هر کاری می تونید انجام بدین حتی اگر در این راه غرورتون شکست هم ادامه بدین چون هر لحظه ای که برای رسیدن به عشق تون کم کاری کنید بعدا شرمنده ی خودتون میشید.

از یک مشاور خوب کمک بگیرید و به توصیه هاشون گوش کنید.

 

من تلاش هام رو برای برگشت انجام دادم 
از این به بعد اجازه میدم ایشون تلاششون رو برای جدایی به کار بگیره 

باعث خوشحالیه تلاشت 

ممنون بابت حضورتون

امیدوارم این قطار شما زودتر از هوا خودشون رو برسونن 

یا نهایتا یک زیردریایی کرایه ای سوار میشی ( از اون زیر دریایی زرد ها ) و از راه مترو خودت رو به مقصد میرسونی

این انتظار برای برگشت چیزی شبیه به خوردن آب با چنگاله

یه کاری که من و زنم انجام می دیم وقتی از هم ناراحتیم این هست که یه مدت کوتاه چند ساعته در مورد اون مسئله حرف نمیزنیم تا خشم هامون فروکش کنه و بعد می شینیم بدون غرض ورزی و محکوم کردن هم دیگه در موردش حرف میزنیم اگر به نتیجه نرسیدیم هم اون مسئله رو برای مدتی کنار میگذاریم و بعد دوباره در یک فرصت دیگه حرف می زنیم

روش خوبی هست ولی برای زمان هایی که دو طرف حضور فیزیکی داشته باشن

رابطه های امروزی که اصلا هیچ .همه ش انتظارات نابه جا مثل قدیمی ها باید حوصله و صبر داشت

دیگه به هر حال زندگیه 
کاریش نمیشه کرد
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">