آقای سه نقطه

امروز یه تایمی رو گذاشتم و بلاگـ تون رو خوندم

میخواستم کامنت ننویسم براتون ولی وقتی رسیدم به این مطلب که تقریبا برای چهار ساله قبل بود دلم دووم نیاورد.

اهمیت بلاگـ نویسی همینه که بعد از چندین سال میتونی برگردی به گذشته و نظرات و پست هایی که نوشتی رو ببینی. اون موقع مثل اینکه میلی به ازدواج نداشتی و گفته بودی کسی به دلم نمیشینه

نمیدونم خانومت به دلت نشسته بوده یا فقط چون سنت رفته بوده بالا ازدواج کردی باهاش ولی داشتم به این فکر میکردم که چقدر میتونه برای یک نفر سخت باشه که به ازدواج علیرغم میل باطنی ش و اصرار دیگران نه بگه ولی بعد از چهااااااااااااار سال ازدواج کنه و بعد بیاد بنویسه از روزهای جدایی